سخن سردبیر
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
رضا ماحوزی
چکیده
فارابی فیلسوف ایرانی قرن سوم هجری/ نهم میلادی در میانه جریانهای فکری و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی متعارضی زندگی میکرد که هر کدام داعیه قدرت را به شمشیر برآمده مزین کرده بود. این جریانها باکی از آن نداشتند که آشکارا خشونت ورزیده و سیمایی ترسناک و قاطع از خود نشان دهند و مخالف را به تیغ شمشیر و یا به حکم ارتداد و بدعت از میدان خارج ...
بیشتر
فارابی فیلسوف ایرانی قرن سوم هجری/ نهم میلادی در میانه جریانهای فکری و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی متعارضی زندگی میکرد که هر کدام داعیه قدرت را به شمشیر برآمده مزین کرده بود. این جریانها باکی از آن نداشتند که آشکارا خشونت ورزیده و سیمایی ترسناک و قاطع از خود نشان دهند و مخالف را به تیغ شمشیر و یا به حکم ارتداد و بدعت از میدان خارج کرده و هراس را پیشه دائمی آدمیان سازند؛ هرچند بغداد دوران فارابی، همچون یک استثنا، میزبان جریانهای علمی و فلسفی و کلامی متعدد نیز بود و مشق تساهل میکرد.هنر فارابی در این زمانه و در شهر هفتاد و دو ملت، خوب دیدن این جریانها و فهم زمینههای رقابت از یکسو و عرضه پیشنهادهای فلسفی برای عبور از بحرانها و بهبود شرایط از سوی دیگر بود. او متساهلانه با اقوام و جریانهای فکری مختلف گفتگو میکرد و ابایی از آن نداشت که در مجلس درس یک مسیحی بنشیند و یا شاگردانی از اقوام و ادیان متفاوت داشته باشد و یا خود از زاویه نظریههای علمی و فلسفی به دین نگاه کند تا آنچه شایسته یک جامعه فرهنگی سالم است را از لابلای این خوانشها و گفتگوها استخراج کند. او به راستی فیلسوف گفتگو و تساهل بود. فارابی از موضعی فلسفی به جدالهای دینی مینگریست و جایگاه هر یک را در فهم مقاصد وحی و دین فهم میکرد. او در سیاست نیز عقل را جایگاهی ویژه بخشید و ضوابط حکومت حاکم را بر شهرهای معقول و پسندیده معین داشت. در اخلاق و زیباییشناسی نیز فارابی به تنوعات فرهنگی و قواعد رفتاری و قضاوتهای برخاسته از خرد و اجماع و سلیقه توجه کرد و بدین طریق راه را بر تکثر و تنوع و تساهل و گفتگو گشود.روش فارابی در «دیدن» ارکان سازنده فرهنگ بهصورت یکجا و در یک کلیت، میتواند الگویی مناسب از تفکر و سیاستگذاری فرهنگی در زمانه ما باشد. اگرچه در زمانه معاصر فلسفه فارابی به دلیل وزن زیاد اندیشه سیاسی او به اشتباه به محور سیاست تقلیل داده شده است، اما واقع آن است که فارابی در نظام فکری خود، جایگاه هر یک از موضوعات فکری و فرهنگی از جمله اخلاق و الهیات و سیاست و زیباییشناسی و زبانشناسی و علوم و روابط اجتماعی و خانواده و محصولات فرهنگی و امثالهم را بنحو انداموار (ارگانیکی) معین داشته است؛ ارتباطهایی که خواننده و متأمل در اندیشههای او را وامیدارد تا برای بررسی هر یک از این اجزاء، به بررسی دیگر اجزاء نیز روی آورده و سپس همه را در نسبت با هم فهم و خوانش کند.امروزه بهدلیل سرمایهگذاریهای بسیار زیاد اقتصاد و سیاست در عرصه فرهنگ و درنتیجه بهخدمت گرفته شدن آکادمیها و مؤسسات علمی و پژوهشی فرهنگی و غیرفرهنگی در این راستا، قلمرو فرهنگ نیازمند آزادی و رهاییای مضاعف است؛ آزادیای بیش از آزادی مرسوم و شناخته شده در تولیدات فرهنگی و مصرف آنها. آزادی بیشتری که حوزه فرهنگ بدان نیازمند است، آزادی از خواستهها و مطالبات اقتصاد و سیاست و حتی دینِ مضیق است. اگرچه فرهنگ همواره در نسبت با همین قلمروها فعالیت کرده و میکند اما منطق فعالیت فرهنگی مقتضی آزادی این عرصه از قلمروهای مجاور و عمل بر سیاق منطق خاص خود است. تولید و مصرف فرهنگی در دنیای فعلی تا حد بسیار زیادی گرفتار آمده در قید و بندهای ایدئولوژی و سیاست و اقتصاد و خوانشهای بسته و حداقلی از دین است.رویکرد فارابی در عرضه یک پیکره کلی از مناسبات انسان با خود و با جهان و محیط پیرامون و با اندیشههای الهیاتی و متافیزیکی و سپس نشان دادن منزلها و مقاصدی معین در آینده، میتواند به ما کمک کند تا در دنیای آشوبزده فعلی که مدعیان قدرت از شمشیرهای فناورانه و سیاسی و دینی و ایدئولوژیک خود برای استفاده ابزاری از عرصه فرهنگ سود میجویند و آدمیان را به رنگ خواستهها و منافع خود درمیآورند، به رهایی و آزادی و خوشبختی و سعادت بیندیشیم؛ سعادت و خوشبختیای که مقتضی گفتگو و مشارکت و تساهل و احترام به حقوق انسانها برکنار از هرگونه تبعیض و بهرهکشی است.
مقاله علمی پژوهشی
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
علی اصغر مروت؛ رضا ماحوزی
چکیده
فلسفه فارابی بهدقیقترین معنای واژه، فلسفهای مسئلهمحور و اینجهانی است. این سخن در مقابل ادعایی قرار دارد که فلسفه فارابی را تماماً انتزاعی و بیارتباط با موضوعات انضمامی دوره حیات فارابی میداند یا حتی اگر به چنین ارتباطی قائل است، الگوی فلسفی پیشنهاد شده را اساساً غیرقابل تحقق در این جهان میداند و آن فلسفه را در شئون متعدد ...
بیشتر
فلسفه فارابی بهدقیقترین معنای واژه، فلسفهای مسئلهمحور و اینجهانی است. این سخن در مقابل ادعایی قرار دارد که فلسفه فارابی را تماماً انتزاعی و بیارتباط با موضوعات انضمامی دوره حیات فارابی میداند یا حتی اگر به چنین ارتباطی قائل است، الگوی فلسفی پیشنهاد شده را اساساً غیرقابل تحقق در این جهان میداند و آن فلسفه را در شئون متعدد انسانشناسی و سیاست و اخلاق و غیره را ناظر به عالیترین پاره نفس آدمی، یعنی روح او متصور شده است. در مقابل این ادعا، که طرفداران بسیاری دارد، این نوشتار مدعی است نه تنها فلسفه فارابی اساساً مولود زمینههای انضمامی سیاسی و دینی و فرهنگی و اجتماعی زمانه حیات او است بلکه راهحل او برای مشکلات زمانه، برخلاف دیگر راهحلهای تکسویه، بر دوگانه متمایز اما مرتبط ایدئال- واقعی مبتنی است. بنابه وجه اخیر، فارابی تلاش کرده است بین سنت قدمایی و اقتضائات زمانه جمع آورد و عقلای جهان را در حل مسائل جامعه اسلامی زمانه خود به مدد گیرد. در این مقاله تلاش میشود ضمن واکاوی این زمینهها، و تحلیل پاسخ فارابی به مسائل و بحرانهای زمانه، این سنخ از اندیشیدن را بهعنوان الگویی برای اندیشیدن فلسفی و سیاستگذاری فرهنگی پیشنهاد دهد که همزمان دو وضعیت واقعی و ایدئال را به رسمیت میشناسد.
مقاله علمی پژوهشی
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
علی سلمانی؛ بلال نیک پی
چکیده
فارابی بهصورت خاص و مجزا به هنر و زیبایی نپرداخته است و به جز اثری تحت عنوان «موسیقی کبیر» که نگاهی علمی و ریاضیوار به موسیقی دارد، نگارش دیگری در این زمینه ندارد. عمده شهرت وی به دلیل نظرات خاصی است که در حوزه سیاست و فلسفه سیاسی مکتوب کرده است. او هدف از زندگی فردی و جمعی انسانها را رسیدن به سعادت میداند. اما لازمه رسیدن ...
بیشتر
فارابی بهصورت خاص و مجزا به هنر و زیبایی نپرداخته است و به جز اثری تحت عنوان «موسیقی کبیر» که نگاهی علمی و ریاضیوار به موسیقی دارد، نگارش دیگری در این زمینه ندارد. عمده شهرت وی به دلیل نظرات خاصی است که در حوزه سیاست و فلسفه سیاسی مکتوب کرده است. او هدف از زندگی فردی و جمعی انسانها را رسیدن به سعادت میداند. اما لازمه رسیدن انسان به سعادت را زندگی در جامعه کامل و فاضل میداند. انسان باید در چنین جامعهای پرورش یابد و تعلیم ببیند تا به سعادت، که غایتی سیاسی و البته آنجهانی است، برسد. معلم و راهنما باید بتواند بهواسطه قوه تخیل به عقل مستفاد راه داشته باشد. از همین مجرا است که در آرمانشهر فارابی هنرمندان نقشی کلیدی بازی میکنند و در مرتبه بعد از رئیس مدینه قرار میگیرند. دو انگاره تخیل و محاکات از یک سو در تعلیم شهروندان و از دیگر سو، در خلق آثار هنری، شأن و جایگاه اجتماعیـ سیاسی هنرمندان را برجسته میکند. تعریف فارابی از زیبایی مبتنی بر مفهوم کمال است. درواقع کمال همان زیبایی است، هچنانکه کمال، سعادت است. با چنین نگرشی میتوان گفت کد که کلیت فلسفه سیاسی فارابی صبغه زیباشناسانه دارد و از این طریق میتوان لوازم و عناصر زیباشناسی سیاسی او را تدوین کرد. در این نوشتار با استفاده از گردآوری اطلاعات کتابخانهای و روش توصیفی- تحلیلی، عناصری چون سعادت، قوه متخیله و محاکات بررسیشده و به تعریفی پرداختهایم که فارابی مبتنی بر کمال از زیبایی ارائه داده است.
مقاله علمی پژوهشی
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
رسول حسین پور تنکابنی؛ جهانگیر مسعودی
چکیده
«حکمرانی» الگو و شیوهای نوپدید در عرصۀ مدیریت است که در چند سال اخیر مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است. این الگو، گونههای فراوانی دارد که یکی از آنها حکمرانی اخلاقی است. این حکمرانی که بر «مدیریت و اداره» بر پایۀ ارزشها پافشاری دارد، اقدامی گروهی است که از سوی حاکمان و مدیران در راستای پیادهسازی یک فرهنگ ...
بیشتر
«حکمرانی» الگو و شیوهای نوپدید در عرصۀ مدیریت است که در چند سال اخیر مورد توجه بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است. این الگو، گونههای فراوانی دارد که یکی از آنها حکمرانی اخلاقی است. این حکمرانی که بر «مدیریت و اداره» بر پایۀ ارزشها پافشاری دارد، اقدامی گروهی است که از سوی حاکمان و مدیران در راستای پیادهسازی یک فرهنگ شایستۀ اخلاقی طرحریزی گردیده تا تمامی سویههای کسبوکار را در یک مجموعه و سازمان زیر پوشش قرار دهد. فارابی نخستین فیلسوف مسلمان ایرانی است که افزون بر پایهگذاری فلسفۀ اسلامی؛ طرّاح بسیاری از مباحث سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و اخلاقی هم بوده است. او در علم مدنی خود، اخلاق و سیاست را همراه هم دیده و راه دستیابی به آرمان-شهر نیکبختی را تنها با گرویدن به بایستههای اخلاقی؛ آن هم از مسیر همکاری و همگرایی مردم و مسئولان، و بودن در متن جامعه امکانپذیر دانسته است. موضوع این جُستار حکمرانی اخلاقی از دیدگاه این فیلسوف مشّایی است. نویسندگان نخست حکمرانی و پس از آن حکمرانی اخلاقی را تعریف کرده، سپس با اتخاذ روش تحلیل محتوا، با کاوش در اندیشههای فارابی، پایهها و نشانههای این الگوی حکومتی/ مدیریتی را شناسایی و معرفی کردهاند. هدف آن بوده تا درونداشت درصدی از فلسفۀ اسلامی در راستای تأمین درونمایۀ یکی از مهمترین گونههای حکمرانی، برای مدیران و مسئولان نهادهای دولتی، فرودولتی، و نیز شهروندان روشن گردد.
مقاله علمی پژوهشی
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
نجمه کیخا
چکیده
این مقاله اندیشههای ابونصر فارابی را از حیث توجه به جامعه چندفرهنگی بررسی میکند و این پرسش را مطرح میدارد که آیا در اندیشه فارابی اقلیتها و گروههای مختلف قومی و مذهبی به رسمیت شناخته میشوند؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه چنین اتفاقی میافتد؟ در دو بخش مبانی هستیشناختی و مبانی سیاسیـاجتماعی به مباحثی مانند تقدم فلسفه ...
بیشتر
این مقاله اندیشههای ابونصر فارابی را از حیث توجه به جامعه چندفرهنگی بررسی میکند و این پرسش را مطرح میدارد که آیا در اندیشه فارابی اقلیتها و گروههای مختلف قومی و مذهبی به رسمیت شناخته میشوند؟ اگر پاسخ مثبت است چگونه چنین اتفاقی میافتد؟ در دو بخش مبانی هستیشناختی و مبانی سیاسیـاجتماعی به مباحثی مانند تقدم فلسفه بر دین، مدینه جماعیه، جامعه عظمی، استفاده از تمثیل و خیال، شکلگیری تکاملی زبان و جامعه و پیچیدهتر شدن زبان همراه با تکامل جامعه و تأثیر بحثهای هستیشناسی فارابی بر پذیرش تکثر در جامعه پرداخته شده است. فارابی در بحث شکلگیری جامعه از چگونگی ایجاد فرهنگهای مختلف و سپس نحوه مواجهه آنها با یکدیگر سخن رانده است. مدینه جماعیه همان جایگاهی را برای اقلیتها و گروههای مختلف قائل است که دموکراسیهای پیشرفته امروزی قائلاند. جامعه عظمی در اندیشه او از همه ملتها تشکیل شده است و از یک کشور کاملتر است. فلسفه که مبتنی بر روششناسی و استدلال عقلی جهانشمول است، آراء عملی و نظری دین را معین میسازد و زبانی مشترک برای همه ساکنین مدینه فراهم میسازد و بدین ترتیب، حدیثگرایی و ظاهرگرایی دینی جایگزین حقایق عقلی نمیگردد. اینها همه اندیشه فارابی را منبعی غنی و کارامد برای تحلیل و بررسی یک جامعه چندفرهنگی قرار میدهد و پذیرش و مطلوبیت جامعه چندفرهنگی در اندیشه وی را نشان میدهد.
مقاله علمی پژوهشی
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
مسعود امید
چکیده
اگر تا کنون فارابی را مؤسس فلسفه اسلامی دانستهاند، زین پس میتوان وی را بهعنوان مؤسس سوبژکتیویتهای خاص در تفکر فلسفی جهان اسلام نیز دانست. نزد برخی از فیلسوفان جهان و نیز در تفکر فلسفی معاصر ایران، بهطورکلی، به امکان گفتوگو میان تفکر فلسفی کلاسیک و فلسفههای جدید اذعان شده است. اما این گفتوگو برای فلسفیاندیشان کلاسیک ...
بیشتر
اگر تا کنون فارابی را مؤسس فلسفه اسلامی دانستهاند، زین پس میتوان وی را بهعنوان مؤسس سوبژکتیویتهای خاص در تفکر فلسفی جهان اسلام نیز دانست. نزد برخی از فیلسوفان جهان و نیز در تفکر فلسفی معاصر ایران، بهطورکلی، به امکان گفتوگو میان تفکر فلسفی کلاسیک و فلسفههای جدید اذعان شده است. اما این گفتوگو برای فلسفیاندیشان کلاسیک ایران از اهمیت مضاعفی برخوردار است چرا که چنین گفتوگویی جزو شرایط امکان حضور در افق فلسفی جدید و همزبانی (و نه لزوماً همرأیی) با آن است. تا کنون تمرین این گفتوگو، کموبیش، بر محور مقولاتی فلسفی از قبیل وجود، ماهیت، علیت، حرکت، غایت، معرفت و... صورت گرفته است. پیشنهاد این مقاله آن است که میتوان و حتی بایسته است که اینبار با طرح یک مسئله اساسی دیگر و گشودن مسیری دیگر به ادامه این گفتوگو پرداخت. مسئله اساسیِ پیشنهادی، پرسش از سوبژکتیویته فلسفه فارابی است. فلسفه فارابی متضمن معرفتشناسی خاصی است و هر معرفتشناسی، کموبیش، مشتمل بر نظریه یا توصیفی در باب سوژه است. حال پرسش این است که سوبژکتیویته منطوی در بحث معرفت نزد فارابی چیست؟ این پرسش از آنرو قابل اعتنا و طرح است که بنیاد مدرنیته را سوبژکتیویته تشکیل میدهد. این نوشتار تلاش میکند با الهام از روششناسی دکارتی در استخراج سوبژکتیویته فلسفی، به استناد متون فارابی همین رویکرد را در آثار فارابی دنبال کند. در نتیجه این وجه، میتوان فارابی را بهعنوان بنیانگذار سوبژکتیویته اسلامی معرفی کرد.
مقاله مروری
فارابی و سیاستگذاری فرهنگی
جعفر شانظری
چکیده
سعادتطلبی، نیکبختی و کمالخواهی در گوهر وجود آدمیان سرشته شده و بیتردید تمامی انسانها در طول زندگی خود در جستجوی کامیابی، رستگاری و خوشبختی خوداند. ازاینرو مسئله سعادت و نیکبختی از دیرگاه در حوزه علم النفس و انسانشناسی همواره دغدغه اندیشمندان و حکیمان در طول تاریخ تفکر و اندیشه بوده است و گویا گمشده انسان سعادت اوست. فارابی ...
بیشتر
سعادتطلبی، نیکبختی و کمالخواهی در گوهر وجود آدمیان سرشته شده و بیتردید تمامی انسانها در طول زندگی خود در جستجوی کامیابی، رستگاری و خوشبختی خوداند. ازاینرو مسئله سعادت و نیکبختی از دیرگاه در حوزه علم النفس و انسانشناسی همواره دغدغه اندیشمندان و حکیمان در طول تاریخ تفکر و اندیشه بوده است و گویا گمشده انسان سعادت اوست. فارابی معلم ثانی سعادت انسان را به «الخیر المطلوب لذاته الذی لیس ورائه شیء آخر یمکن أن یناله الإنسان» و ابنسینا به «هی افضل ما سعی الحیّ لتحصیله» و به دیگرعبارات مشابه تعریف نموده و البته دیگر اندیشمندان نیز هر یک، از منظر و مبنای منتخب، سعادت و نیکبختی انسان را مورد شناسایی قرار دادهاند. در این نوشتار نخست به تبیین و تحلیل دیدگاه ها و رویکردهای عقلی و نقلی پرداخته، سپس نظر فارابی در مسئله سعادت را تحلیل و تمایز دیدگاه او را با دیگر آراء اشاره نموده و سرانجام به داوری برترین سخن در تبیین کامیابی و نیکبختی انسان خواهیم پرداخت.