نعمت الله موسی پور
چکیده
ضرورت انتقال تجربة مدیریتی به هنگام تغییر مدیران، موضوعی بینیاز از استدلال است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی در مؤسسات آموزشی و پژوهشی با مشکلات و موانعی مواجه است که شناخت آنها میتواند به سیاستگذاری و برنامهریزی این حوزه کمک کند. این موانع به استناد تجربه زیسته مدیریت در سطوح مختلف نظام دانشگاهی در دورهای نزدیک به ...
بیشتر
ضرورت انتقال تجربة مدیریتی به هنگام تغییر مدیران، موضوعی بینیاز از استدلال است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی در مؤسسات آموزشی و پژوهشی با مشکلات و موانعی مواجه است که شناخت آنها میتواند به سیاستگذاری و برنامهریزی این حوزه کمک کند. این موانع به استناد تجربه زیسته مدیریت در سطوح مختلف نظام دانشگاهی در دورهای نزدیک به دو دهه و در شرایط گوناگون عمل، شناسایی شدهاند. منظور از شرایط گوناگون، سه وضعیت متفاوت برای پذیرش و واگذاری مدیریت است: رقابت آشکار (فرآیند تعارض)؛ رفاقت آشکار (فرآیند همکاری) و بیطرفی (فرآیند جدایی). پذیرش و واگذاری مسئولیتهای مدیریتی در شرایط رقابت، احساس پیروزی و شکست را پدید میآورد و این پدیده مانع انتقال تجربه مدیریتی است؛ در شرایط رفاقت، احساس خودیبودن غلبه دارد که با انتقال و استفاده از تجارب مدیریتی همراه میشود؛ و در شرایط بیطرفی، نوعی احتیاط و محافظهکاری ظهور میکند که انتقال و استفاده از تجربه را به امور دیگری مربوط میسازد. تحلیل واقعیتها نشان میدهد موانع انتقال تجربه در شرایط رقابت، حسادت از سوی مدیر قبلی و بیاعتمادی از سوی مدیر جدید؛ در شرایط رفاقت، تعارف از سوی مدیر قبلی و بینیازی از سوی مدیر جدید؛ و در شرایط بیطرفی، ناهمزبانی از سوی طرفین است. با وجود این، انتقال تجربه مدیریتی با متغیرهای دیگری نیز پیوند دارد که برای تبیین دقیقتر، از دو متغیر وضعیت و موقعیت مدیر استفاده میشود.همچنین، دو پدیده دیگر که در همه شرایط مذکور نقش ایفا میکنند عبارتند از: «سازماننایافتگی تجارب»، که ریشه در سنت حفظ شفاهی تجارب (پرهیز از ثبت کتبی) دارد و «حفظ ابهام»، که خود نشانهای از توانایی و صلاحیت محسوب میشود و به فرد نوعی اعتماد به نفس را القاء میکند